عماد همراه با بتمن در این روزها

من با کمک مامان و بابا اینجا را درست کردم و با کمک انها می خوام اینجا بمونم

عماد همراه با بتمن در این روزها

من با کمک مامان و بابا اینجا را درست کردم و با کمک انها می خوام اینجا بمونم

اتفاقات تازه(2)

می دونم دوباره خیلی وقته که نبودم ولی سرگرم کارای دیگه ای بودم که الان اینجا براتون می نویسم:

۱-مدرسه مخصوصا که من الان کلاس هشتمم و درسا سنگین ترن(ای بابا دوباره مدرسه ها شروع شد میخوان پدرمونو در بیارن)

۲-امتحانات نوبت اول که همین چند روز پیش تموم شد.(همه رو خوب دادم جز اجتماعی)

۳-بازی که تازه باهاش آشنا شدم یعنی(Tom clancy rainbow six seige)بازی قشنگی پیشنهاد میکنم بازی کنید.

۴-چند وقتی بود که توی مدرسه اسکارف مد شده بود و به هر کی نگاه می کردی یکی داشت من هم اصرار که یکی میخوام.بالاخره با کلی اصرار مامان رو راضی کردم تا برام بخره.پیشنهاد دادم بریم زندی پور چون همه چیز داره.

اول که وارد مغازه شدم  سلام کردم و گفتم آقای زندی پور اسکارف داری؟اون هم طبق عادتش دستش رو گذاشت روی گوشش و گفت هاااان!؟دوباره گفتم اسکارف داری؟گفت اسکارف چیه؟گفتم از همینا که میزنن جلوی صورتاشون.گفت هااان!فهمیدم کدوما میگی چندتا میخوای؟گفتم  میشه طرحاشون رو ببینم؟همه اونا یه شکلن چند تا میخوای؟گفتم یکی.چند ثانیه رفت اون پشت بعد اومد و گفت مطمئنی یکی میخوای؟گفتم آره.همون لحظه بود که دیدم دست اقای زندی پور از زیر میز داره میاد بالا.از خوشحالی داشتم بال در میاوردم که دیدم یه ماسک سرما خوردگی داد دستم و گفت بیا دونه ای۱۰۰۰تومنن

۵-چند وقتی هست که دارم روی یه کتاب به اسم لتاق کار میکنم(برعکس قاتل)داستانش رو هم بعدا که چاپش

 کردم بهتون میگم

۶-چند تا رپ هم که از کار های خودم هستن روی بیت ضبط کردم ولی روم نمیشه بدم بیرون

۷-معلم شیمی ما به طرز نا معلومی از مدرسه استعفا داد و رفت حالا قراره جاش برامون ایران مهارت بزارن اگه کسی می دونه چیه لطفا به منم بگه

۸-به علاوهrainbowکه توی کامپیوتره توی گوشی هم(brawl stars.critical ops.minecraft)بازی می کنم

۹-مامان میخواست برای پایان نامش دفاع کنه وسطای نشون دادن پاور پوینت لبتاب هنگ کرد و دیگه کار نکرد.هر ۴تا داور بهش ور رفتن ولی هیچ کدوم موفق به درست کردنش نشدن حتی مسئول کامپیوتر دانشگاه هم نفهمید چشه.خلاصه مامانم حسابی استرس گرفته بود سرخ شده بود و شر و شر عرق میریخت رفتم ببینم دارن با لبتاب چیکار میکنن که متوجه شدم اتصال لبتاب و پرژکتور قطع شده.منم وصلش کردم.

۱۰-فردا ینی چهارشنبه یه شرط بندی سر بازی رینبو داریم.برای انلاین بازی کردن رینبو به اکانت نیازه و اکانت starter۱۲۰۰۰۰تومان و اکانتcomplite۵۰۰۰۰۰تومان.قرار شده اگه من بردم بهم یه اکانت بده اگه اون برد پول گیم نتش رو حساب کنم.برام دعا کنید.

لطفا نظر بزارید چون خیلی وقته کسی برام نظر نمی ذاره برچسبی هم که پایین زدم مال بابامه خواستم اگه تو گوگل سرچ کردید دوتامونو پیدا کنید و به دوتامون سر بزنید.ممنون که تا اینجا باهام همراه بودید


طرز رفتار

مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، از اسب پیاده شد و ادای احترام کرد و گفت: قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»
پس از او  وزیر  پادشاه نزد مرد نابینا رسید و بدون ادای احترام گفت:‌ آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌
سپس سربازی  نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟؟؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید: به چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود. مرد دوم  وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید: چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟ نابینا پاسخ داد: فرق است میان آنها، پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.
طرز رفتار. هر کس نشانه شخصیت اوست
نه سفیدی بیانگر زیبایی است
و نه سیاهی نشانه زشتی
شرافت انسان به اخلاقش است...

عماد

 من چقد معروفم:):)

راهب

روزی مردی در حال مسافرت بود که ماشینش کنار یک صومعه خراب شد.او از افراد صومعه درخواست کمک کرد و انها به او کمک کردند و شب به او جا دادند.نیمه های شب مرد ناگهان با صدای عجییی از خواب بیدار شد.او تا به حال همچین صدایی نشنیده بود.  ادامه مطلب ...

خاطرات از نظر خودم جالب(۲)

۱-داشتم با دوستام حرف میزدم که یکیشون گفت:راستی شجریان بیمارستان ها داره میمیره.اون یکی هم گفت:جدی الهی بمیره(به طرفدارانش بر نخوره حواسش نبود)

۲- یه بار کلاس اول زنگ فارسی یکی از بچه ها جانور خوند(janoor)   

ادامه مطلب ...