پدرم هستم
تلفن زنگ زدومدیرمدرسه گوشی را برداشت .از آن طرف صدایی
گفت:«آقای مدیرامروز پسرم نمی تواند به مدرسه بیاید.»
مدیرمدرسه پرسید:«شما؟»
صدا جواب داد:«من پدرم هستم!»
جالب بود عزیزم
آخی چقده قشنگ بوداما من از ساعت نوشتن پست این شکلی شدم
سلام آقا عماد!لطیفه باحالی بود.
بازم لطیفه بنویس عمادخان، دوست داشتیم.
عزیزم ...جالب بود می بوسمت خاله ..اینم سروش برات نوشته هاهاهاها
سلام پدرجان
چه زود دیر می شودپدر شدی رفت عماد خان
سلام عمادجون..خوبی...اول خواستم برات نظرنذارم..ولی عکس خوشگلت رودیدم...دیدم چقدشبیه محمد...یکی ازفامیلامونی که من خیلی دوسش دارم....اینکه ازت خیلی خوشم اومدوگفتم حالاکه محمدنیست که برام حرفای شیرین بزنه..میام پیش اقاعمادگل...من خیلی ازفرشته هاخوشم میاد...توهم یه فرشته ای که منت گذاشتی روزمین وتشریف آوردی...بای
دوباره سلام عماد جان.یه پیشنهاد داشتم.خاطرات جالبت رو بنویس.
سلام:)هه.خیلی جالب بود!مرسی
سلام عماد جونچقدر قیافه ت تغییر کرده.من خیلی وقت بود عکست رو ندیده بودم.ماشالله بزرگ و آقا شدی.36919
دلم تنگ شده بود برای لطیفه های مدرسه! ممنون عمادجونم
جالب بود عزیزم
آخی چقده قشنگ بود
اما من از ساعت نوشتن پست این شکلی شدم
سلام آقا عماد!لطیفه باحالی بود.
بازم لطیفه بنویس عمادخان، دوست داشتیم.
عزیزم ...جالب بود
می بوسمت خاله ..
اینم سروش برات نوشته
هاهاهاها
سلام پدرجان
چه زود دیر می شود
پدر شدی رفت عماد خان
سلام عمادجون..خوبی...اول خواستم برات نظرنذارم..ولی عکس خوشگلت رودیدم...دیدم چقدشبیه محمد...یکی ازفامیلامونی که من خیلی دوسش دارم....اینکه ازت خیلی خوشم اومدوگفتم حالاکه محمدنیست که برام حرفای شیرین بزنه..میام پیش اقاعمادگل...من خیلی ازفرشته هاخوشم میاد...توهم یه فرشته ای که منت گذاشتی روزمین وتشریف آوردی...بای
دوباره سلام عماد جان.یه پیشنهاد داشتم.خاطرات جالبت رو بنویس.
سلام:)
هه.خیلی جالب بود!مرسی
سلام عماد جون
چقدر قیافه ت تغییر کرده.من خیلی وقت بود عکست رو ندیده بودم.ماشالله بزرگ و آقا شدی.36919
دلم تنگ شده بود برای لطیفه های مدرسه! ممنون عمادجونم